مظنه الان چند
گوشی رو برداشت و گفت : جونم دکتر ؟
خاطراتی تو ذهنم چرخید که مربوط به ۱۶-۱۷ سال پیشه
یه پسری با قد ۱۸۰ تقریبا پوست تیره ، عینک که میزد ژستاش خیلی دکتری میشد در حدی که بین این همه دانش اموز، بعضیا بهش میگفتن دکتر
از کلاس ۲۷-۲۸ نفره ی تجربی نصفمون پزشکی قبول شدیم
این دوستمون (مثلا احمد) فوتبالش خیلی خوب بود درسش متوسط. البته که کنکور مال بچه درسخوناس هوش راه به جایی نمیبره . تک فرزند بود باباش طلافروشی بود که از صفر شروع کرده بود . دستشون به دهنشون میرسید
سال اخر با یه سری از بچه های ته کلاس رفیق بودن و هیچکدوم درسی نخوندن. سه تاشون هم عمران دانشگاه آزاد قبول شدن. یکیشون سالهاست دلقک اینستا )عه ببخشید اینفلوئنسره(
بگذریم
احمد ۴-۵ ترم عمران خوند و انصراف داد و رفت تو بازار پیش بابا . ازدواج کرد و دوتا بچه داره میدونم که من و کل بچه های کلاسمون رو میتونه بخره
از اون ده پونزده نفری که دکتر شدیم هیچکدوم اونقدر دکتر نیستیم که احمد هست
احمد برو بیایی داره کلی شاگرد و کارگاه داره .نمیدونم خودش چجوری زندگی میکنه اما رویایی رو که ما واسه بچه هامون توی ۴۰ سال دیگه داریم الان داره زندگی میکنه . نوش جونش
سلام حالت چطوره؟نیستی؟روبراهی؟
بیشتر بنویس لطفا مهربان