یک دانشجوی پزشکی

A doctor is a student till he dies

یک دانشجوی پزشکی

A doctor is a student till he dies

سه شنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۳، ۰۲:۱۸ ق.ظ

این همه گذشت و باز تازه موند برام غمت

اهنگ مشترک داشتن یا خاطره داشتن با اهنگ جالبه

مثلا وقتی به اهنگه گوش میکنی پرتت کنه به خاطراتی که با هم داشتین

یه عطر که بوش تا عمق مغزت نفوذ میکنه و هزاران حس رو برات تداعی میکنه

یه عکس که خودت ازش گرفتی 

یه کافه ، سفر ، یه خیابون که با هم قدم زدین

و منی که هیچ ازت ندارم هیچ جایی واست ندارم

در خوشبینانه تربن حالت

شاید یه اسم تو جایگاه فراموش شدگان ذهنت

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳/۱۰/۱۸
مهربان

نظرات (۵)

چندین سال اینجا رو خوندم هیع گفتم مگه میشه؛مگه داریم

ولی الان تو شرایط مشابه هستم؛دیدگاه ادبیاتی فلسفی و...رو بذارم کنار اینکه نمیتونم منطقی برای این آبسس شدن شدید پیدا کنم واقعا اذیتم میکنم؛حتی وقتی با دیدگاه روانشناسیم نگاهش میکنم؛با وجود اگاهی از چیزایی که تو مغز و روانم اتفاق میوفته بازم برام عجیب و غیرقابل قبوله

چطوری کنار میاین باهاش؟

پاسخ:
ولکام تو د کلاب مای فرند . 
هزارسال برآید همان نخستینی
این وسواس فکری که الان کجاس چیکار میکنه حالش خوبه کنار کیه نکنه به کمک احتیاج داره 
با کدوم قسمتش کنار بیام ؟ با اونجایی که صبح ها با کس دیگه ای چایی میخوره ؟
یا این منطق ابلهانه ی من انقدر لفتش داد که...
این صبر که من میکنم افشردن جان است


ای کاش هرگز بهش نمیرسیدم

ای کاش روز به روز مرگ تدریجی عشقم رو نمیدیدم

ای کاش دچار روزمرگی نمیشدیم

ای کاش تا ابد با شنیدن اهنگ ها و دیدن صحنه ها اون حس عمیق دوباره تو ذهنم تداعی میشد

ای کاش الان از شنیدن جملات عاشقانه خنده ام نمیگرفت

 

پاسخ:
آدما عوض میشن
آدما دچار اشتباه میشن
آدما فکر میکنن میفهمن اما هیچی نمیفهمن
ما بنده ی احساسات و عواطف مون هستیم و چه بهتر که اون حس رو حفظ کنیم

احساس میکنم تو این دنیا فقط شمایین که میتونم حس کنم یکم درکم میکنه 

واس همین هر وقت دیگه دارم از دلتنگی میترکم‌میام اینجا

بعضی وقتا دلم میخواد برم جاییکه هست از دور نگاش کنم 

ولی جایی که هستم خیلی دور از منه 

ولی شما یه حسن نسبت به من دارین اونم اینه که پسرین

پاسخ:
منم خیلی دلم میخاد برم و از دور ببینمش اما خب نمیشه
به دلایل مختلف ما باید احساساتمون رو کنترل کنیم

به قول شاعر 

چه ها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم 

مگر دشمن کند اینها  که من با جان خود کردم 

طبیبم میگفت درمانی ندارد درد مهجوری

غلط میگفت 

خود را کشتم و درمان خود کردم

 

به قول شاعر 

چه ها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم 

مگر دشمن کند اینها  که من با جان خود کردم 

طبیبم میگفت درمانی ندارد درد مهجوری

غلط میگفت 

خود را کشتم و درمان خود کردم

 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">