اگه اشنا یا دوست نزدیکم بابت یه بیماری ازم مشاوره بگیره همونطور باهاش حرف میزنم که با یه بیمار عادی حرف میزنم؟
مسلما نه
در مورد دوست و آشنا من به حداقل مداخلات بالینی معتقدم ترجیحم بر درمان های غیر داروییه یاکمترین و ساده ترین دارو ها
اما وقتی بیمار غریبه س و باید اعتمادش رو جلب کنم واسش فیلم بازی کنم و تحت تاثیر قرارش بدم قضیه فرق میکنه
برای مثال مادربزرگم میگه زانوم درد میکنه بعد معاینه و سوال در مورد علایم هشدار واسه درمان ، انقباض استاتیک و دینامیک بهش یاد میدم توصیه به فیزیوتراپی میکنم . دوستم همین شکایت رو پیشم بیاره ؛ میگم ولش کن خودش خوب میشه . اما وقتی پشت میز یه کلینیک خصوصی بشینم یه نسخه ی پونصدهزارتومنی باید واسه بیمار بنویسم کلی مکمل غضروف ساز بی اثر و ویتامین کم اثر ... طرف فکر کنه حق ویزیتی که داده الکی نبوده دکتره یه چیزی حالیشه
اصلا این ماجرا شوخی نیست
از جو پزشک ستیزی که تو کشور هست بدم میاد
یکی دیگه خورده و برده و اذیت کرده همون رو میپرستن.... دادش رو سر ما میزنن
نتیجه ش چی شد
کاری که دوست داشتم و توش نسبتا خوب بودم رها کردم
من یه زمانی پزشک اورژانس بودم . شغل بود و منبع درامدم حساب میشد . سخت بود اما عشق بود مفید بود
رهاش کردم
درامدش دیر شد ازش کم کردن تا پشت میز نشین ها و ستادی ها راضی تر بشن .اونایی که به اسم دور کاری و حق کرونا تو خونه نشستن و درامدشون بیشتر هم شد
خب زندگی هیچوقت عادلانه نبوده
برخوردهای بی رحمانه دیدم ناسپاسی دیدم.
عطا و لقا و هر کوفت و زهرماری بود رها کردم .
الان هم کار میکنم ساعات کاریم بیشتره
درامدم هم بیشتره
کار اسونتر ؛ مراجعینی که میدونن باید مواظب رفتارشون باشن
امنیت برقرار ؛ احترام زیاد
دیگه شبا لازم نیست بیدار بمونم یا با یه چشم باز بخوابم
اما این چیزی نبود که من بخاطرش خودم رو اماده کرده بودم
مهربانی که تو دوره استاجری و اینترنی دنبال کسب مهارت و دست به عمل بودن بود دیگه همه چی رو غلاف کرده
من دیگه پزشک اورژانس نیستم
مهربان دیگه روپوش نمیپوشه . اداری و رسمی و ادکلن زده .
کمتر پیش میاد کار درمانی انجام بدم اما راضی ام