سهم من از بودن تو یه خاطره س همین و بس
همیشه فیلم ها و داستان های تلخ رو نسبت به ماجراهای پایان خوش ترجیح میدادم در واقع برام بیشتر ملموسه
از خاطرات روزهای کوهنوردی وقتی ساعت های طولانی توی کویر یا کوه بدون آب گیر میوفتادیم ، مسیرهای سخت و دیواره رو با اشک و اه و گریه طی میکردیم وقتی تا کمر تو برف بودیم وقتی حس میکردیم گم شدیم یا اون شبایی که از سرما تا صبح تو پناهگاه یا شکاف سنگ ها سگ لرز زدیم ، وقتی شب دچار ارتفاع زدگی شدم همه ی اونا از برنامه های طبیعت گردی و جنگل و خانوادگی واسم لذت بخش تر بود
توی شرایط سخت کمتر احساس تنهایی میکردم . سختی واسم حس زنده بودن داشت .توی فیلم پلتفرم یه جای هست که تریماگاسی به گورنگ میگه تو از اونایی هستی که اگه توی طبقات بالا (رفاه کامل) باشی خودتو پرت میکنی پایین
من همونی ام که تو شرایط سخت زنده میمونم ، درد بهم یاداوری میکنه که هنوز زنده ام تلاش برای زندگی و تنازع بقا بهم انگیزه میده اگه بیکار باشم عصبی و سویسیدال میشم
.
# علامت سوال . شادمهر
شما شکست عشقی خوردین؟؟
احساس می کنم یا شکست عشقی خوردین یا یه اتفاقی باعث شده که از دخترها به شدت بدتون بیاد و بهشون بدبین باشید.
دیگه من خیلی وقت بود این حرف تو گلوم گیر کرده بود گفتم بهتون بگم. توروخدا دعوام نکنید و عصبانی نشید!!!