من آلن نیستم
توی زندگی موفق نبودی؟ خودکشی موفقی داشته باش
آلن پسر کوچک یکی خانواده ی 5 نفره که بنا به تناسب قانونی که خودکشی رو مجاز دونسته همه با هم در مغازه ی ارائه محصولات تسهیل مرگ کار میکنن.
کتاب مغازه ی خودکشی در ظاهر یک طنز سیاه در قالب زبان کودکانه س
خطر لو رفتن داستان
اما در واقع برای من خیلی غم انگیز بود و صد البته جذاب .
آلن موجود الکی خوش و سمبل بی توجهی به سرکوفت و تحقیر شدن از جانب دیگران ، راه خودش رو میره و به دیگران کمک میکنه هیچ چیز نمیتونه ناراحتش کنه
در پایان داستان به فکر فرو رفتم که نکنه تنها هدف آلن از زندگیش ، خوشحال کردن دیگران بود . شاید در عین اینکه افسرده ترین عضو خانواده شون بود هیچی به روی خودش نمی آورد تا زمانی که به هدف خودش برسه
یه سال پیش وقتی خوندمش تا رسیدن به نقطه ی اوج داستان فکر میکردم چه کتاب ساده انگارانه ای اما لحظه ای که ورق برگشت از دور بوسه بر سر مبارک نویسنده ش زدم
نقطه اوجش کجا بود؟ اونجایی که همشون تغییر کردن؟ منم خیلی وقت پیش با صدای هوتن جان شکیبا گوش دادمش.