یک دانشجوی پزشکی

A doctor is a student till he dies

یک دانشجوی پزشکی

A doctor is a student till he dies

يكشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۲۰ ق.ظ

میدونستم حق تو بهتر از ایناشه

با یه سوال چالشی شروع کنم

توی مهمونی هستی ؛ ترجیح میدی باهوشترین فرد اتاق باشی یا ساده ترین؟

(توضیح واضحات : مستقل از سطح مدعوین  ، میخوای بر دیگران ارشدیت داشته باشی و نگاهت بهشون از بالا به پایین باشه یا میخوای ازشون یاد بگیری و خودتو ارتقا بدی )

خودم هنوز جوابی براش ندارم

از آرزوهایی که پنج یا ده سال پیش داشتی به کدوماشون رسیدی؟

مسلما منظورم داشتن کت جادویی (سریال شبکه سه )، سوار شدن بر تک شاخ ؛ رویین تن شدن یا بر قراری صلح ابدی در جهان نیست

دوستیی که 6-7 سال پیش میخواست سالی دوتا نوبل بگیره الان دغدغه ذهنیش اینه که چرا یکی نمیاد منو بگیره(واقعی)

خود من ده سال پیش فکرشم نمیکردم سال 99 اینجا باشم 

افسردگی از دیدگاه روانشناس ها ناشی از ناکامی در زندگیه ، روانپزشک ها میگن به خاطر اختلال واسطه های عصبیه . هردو درست میگن .اینکه نتونستی به چیزی که میخواستی برسی خب غمگینت میکنه و با دارو اون حس غم برطرف میشه

اینکه حس کنی استعداد ها و توانایی هات بلااستفاده موندن درد کمی نیست اینکه چه پیشینه ای داشتی ... معشوق هزاران نفر بودی اما الان کمک آشپز یه رستوران درجه سه هستی اینکه گل طلایی رو توی فینال جام جهانی فلان سال واسه آلمان زدی اما الان نظافتچی دستشویی هستی

نمیدونی خوشحال باشی که میتونست بدتر از این باشه یا بابت زندگیت شاکی باشی و به خاطر آرزوهایی که از دست رفتن ناله کنی... زندگی پوکر فیس بهت نگاه میکنه و کار خودشو میکنه 

 

 

 

عنوان مطلب بخشی از اهنگ حال من خوب نیست -دایان

موافقین ۲ مخالفین ۱ ۹۹/۱۱/۱۹
مهربان

نظرات (۱۵)

در رابطه با سوال که واقعن چالش برانگیزه ، از طرفی بالابودن خوبه از طرفی یادگیری  چرا دروغ ؟ باهوشترین میخوام باشم ، خب پنج سال پیش میخواستم برم تو نظام ولی الان دارم درس میخونم!(البته پشیمون نیستم بعضی آرزوها از رو بچگیه )

 کلن زندگی بگیر بگیری داشته یکی خودشو بگیره خودش نوبل بگیره...

افسردگی علل خیلی زیادی میتونه داشته باشه وای خب دو دلیل عمدش همیناس

من فرد افسرده ای رو دیدم که به آروزهاش هم رسیده بود!یه مثال نقض که همیشه ناکامی دلیل نیست.

پاسخ:
از پایین جواب میدم تا بالا
فردی که به ارزوهاش میرسه و بازم خوشحال نیست احتمالا شادی رو در گرو رسیدن به اون ارزو میدیده و وقتی به ارزو رسید و دید عه من یه واحد 180 متری تو سعادت اباد دارم پس چرا بازم خوشحال نیستم ؟ اینجا باید بگم ناکامی میشه عدم دستیابی به حس خوب
.
گرفتن و به دست اوردن و تملک و احساس ارشدیت حالا بر فرد ؛ کالا ؛ سمت شغلی؛ همسر ! همش یه چیزه
.
سوال چالش برانگیزه چون تیپ شخصیتی فرد در گرو هدفشه و با این سوال (اگه صادقانه جواب داده بشه )تا حدودی مشخص میشه

خب تاپ ترین بودن توی یه جمع خوشاینده اما از طرفی اینکه توی روابطت همیشه فرد آگاه تر و توانا تر باشی باعث میشه همش در نقش معلم باشی و این دیگه اونقدر ها جذاب نیست...

بشخصه دلم میخواد بیشتر بهم اضافه بشه البته که توی همین خواسته ام هم غرض پنهانِ [رسیدن به جاییکه از بالا به بقیه نگاه کنم] بهم چشمک میزنه...   :/

نرسیدن ها غمگینم میکنه مخصوصاً که همیشه یکی هست یادت بیاره چه پتانسیل هایی داشتی و لایق چه جایگاهی بودی.... 

جهنم واقعی اینه که در اخرین لحظه زندگیمون اون کسیکه هستیم، اون کسیکه میتونستیم باشیم رو ملاقات میکنه و وقت تمام شده.... 

اره زندگی اهمیتی نمیده و همیشه شرایط میتونن خییییلی بدتر بشن

حتی وقتی همین الانشم از سر تا پا توی کثافت غرقی :/

پاسخ:
خب دیگه میخحواین همیشه دانای کل باشین یا در راه رسیدن بهش؟

در مورد بدتر شدن شرایط یه داستانی هست
میگن یه سرِبریده توی رودخانه روی جریان اب حرکت میکرد و دایم با خودش میگفت : بده ؛ بدتر نیاد . مردم گفتن دیگه چی ممکنه از این بدتر بشه  که دیدن سر رفت لای چرخ اسیاب آبی و له شد
۱۹ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۳۵ فاخته قُمری زاده اصل

با ابن تفاسیر کسی که افسردس باید چیکار کنه

اینکه میدونی جات اینجا نیس ولی از پس حسای درونیت بر نمیای که خودتو بجایی که لایقشی برسونی

شاید حس درونی هم کلمه خوبی نباشه

منظورم اینه زورت بخودت نرسه

کاش میشد یکی حالمونو خوب کنه

خودمون که بی عرضه بودیم..

پ.ن:سلام

پاسخ:
سلام فاخته
میتونی بشینی و توی افسردگیت غرق بشی یا به این در و اون در بزنی تا تغییر کنی 
شاید تا پایان عمر هم مجبور به تلاش و امتحان راه های مختلف باشی و  بازم به نتیجه ی مطلوبت نرسیده باشی اما همین حس امید واری خوشحالت میکنه
۱۹ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۳۱ معلوم الحال

سوال چالشیت خیلی سخت و context specific هست. فلذا منم براش جوابی ندارم. اما در رابطه با آرزوها و فانتزی‌های خیالی من ساعت برنارد میخواستم. میشد باش زمان خرید و کلی کار کرد. 

خوبی/بدی زندگی اینه که غیرقابل پیش‌بینیه. همش بالا و پایین داره. بعضی وقتا یه زمانی به جایی میرسی که سالها آرزوشو داشتی اما الان هیچ حسی بهش نداری.

پاسخ:
منم ساعت برنارد دوس
اون جایی هست که بهش میرسی اما میبینی خیلی هم خاص نیست ، اون خودش ناکامیه

بنظرم اگه کسی به خودشناسی برسه هیچوقت تصمیماتش انقد دچار تزلزل نمیشن

اقرار میکنم که خود من یه زمانی فکر میکردم هدفم فلان چیزه، الان که بهش نکاه میکنم میبینم هدفم نبوده بلکه راهی برای خلاصی و رهایی از یکسری چیزای دیگه بوده، وسیله بوده فقط.. 

و اینکه همش از این ناشی میشده که نمیدونستم از زندگی چی میخوام

اینکه آدم بدونه "واقعا" از زندگی چی میخواد خیلی مهمه

امیدوارم حداقل بتونیم به نسلای بعد کمک کنیم بتونن خیلی زود خودشونو بشناسن و بفهمن از زندگی چی میخوان، نه مثل ما تو 29 30 سالگی، تازه همونم نه 100 درصد با قاطعیت

نسل سردرگم و بدبختی بودیم کلا

پاسخ:
خود شناسی . من میگم هدف
همه ی ما استاندارد هامون عوض شدن
قسمت ترسناک ماجرا اونجاس که ده سال دیگه هم ممکنه هدفمون عوض بشه و این چیزی رو که الان هدف غایی زندگیمون میدونیم به نظر مسخره بیاد

این پستت رو یکی دو ساعت پیش خوندم و صفحه رو بستم ولی مثل موریانه رفته تو مغزم پس باید بیام چیزایی که میخواستم بگم رو بگم. 

کلا از اول با سوالت مشکل دارم، باهوش ترین یا احمق ترین؟! طیف وسط چشه؟ با این سوال دنبال چی هستی اصلا؟ چه اهمیتی داره تو باهوش ترین جمع باشی و به قول خودت ارشدیت داشته باشی یا پایین تر باشی ولی از بقیه یاد بگیری؟ مهم نیست باهوشه هستی یا احمقه، مهم اینه وقتی از مهمونی برمیگردی خونه کسی تو اون چاردیواری منتظرته؟ با لبخندت خوشحال میشه؟ اگه کسی نیست و تنهایی؛ میتونی خودت تنهایی کنار خودت آروم بگیری؟ میتونی وجود خودت رو تحمل کنی؟ میتونی قبل از اینکه چشماتو رو هم بذاری روحت آروم باشه؟ 

۱. به چند تا از آرزوهام رسیدم؟ به یکیش ولی مگه اهمیتی داره؟ مسیر مهمه تو اون مسیر حرکت کردم و همین کافیه، نرسیدم هم فدای سرم. 

۲‌. هفت هشت سال پیش میخواسته نوبل بگیره و الان دنبال این هست که یکی بگیردش؟! نخواسته نوبل بگیره، هوس گرفتن نوبل کرده چون از مورد تمجید بقیه واقع شدن خوشش میومده که هیچ عیبی نداره. حاضر بوده بره سراغش؟ تو مسیر گرفتن نوبل حرکت کنه؟ نه. الان میخواد ازدواج کنه؟ چه عیبی داره؟ آدم ها دغدغه هاشون عوض میشه و هیچ عیبی نداره. 

۳. ده سال پیش فکرش رو نمیکردی ۹۹ اینجا باشی؟ کجایی مگه؟ تنت سالمه (البته نفهمیدم کلیه هات چی شد ته اون rcc و اینا ولی حتما هیچی نبوده خودت رو لوس کردی) ، غذا هم واسه خوردن داری بسه دیگه. میخوای کجای دنیا رو بگیری؟ 

۴. مسئله اینه خیلی از ماها توهم استعداد و توانایی داریم، ده سال پیش زود جدول ضرب حفظمون شده بهمون گفتن باهوشی توهم برمون داشته بعد الان چون نتونستیم میرزاخانی بشیم سرخورده شدیم در صورتی که از همون اول معمولی بودیم. پزشکی قبول شده طرف توهم سمیعی شدن داشته، الان نتونسته بشه حس میکنه جنایت کرده. آقا کدوم استعداد و پیشینه وقتی حداقل سالی ۳۰۰۰ نفر پزشکی قبول میشن. 

۵. چرا اینقدر داستان هایی که یه آدم توش ناکام مونده رو دوست داری؟ 

خواست نوبل بگیره نشد، گل جام جهانی داشت الان دستشویی میشوره..!

یه بار برو سراغ اونایی که گل جام جهانی داشتن و الان هم روز به روز بیشتر پیشرفت میکنن و تا لحظه ی مردنشون هم آروم و راضین. گیر دادی به بدترین کیس های ممکن و ول هم نمیکنی. به تو چه که دستشویی میشوره؟ تصمیمایی گرفته تو زندگیش که منجر شده به دستشویی شستن الانش. واقعا چرا اینقدر داستانهایی که یه قربانی و بدبخت توشونه برات جالبه؟ یه جورایی غیرمستقیم قربانی بودن رو خوب جلوه میدی؟ 

خوشحال باش نه به خاطر اینکه میتونست بدتر از این باشه بخاطر همین چیزی که الان هست. چرا اینقدر درگیر بهتر یا بدتر بودن فرضی ای هستی که میتونست باشه. زندگیت رو بکن حاجی. شل کن یکم. 

× شاید کامنتام یکم رو مخ باشه مهربان و میفهمم که حق داری ناراحت باشی یا افسرده باشی یا هر جوری که میخوای باشی و دوست دارم راحت باشی که بنویسی حرفات رو. ولی من واقعا پستای اینجوریت رو میبینم ناراحت میشم. چند سال پیش که وبلاگت رو تصادفی پیدا کردم تنها منبع انگیزه م تو این دنیا بود. واقعا دوست دارم خوشحال و آروم باشی. 

پاسخ:
باهوش ترین یا احمق ترین؟! طیف وسط چشه؟ .....منظورم هدفه اینکه ثبات میخواین یا تغییر
1- خدا رو شکر
2-هدفش یا اون چیزی توهمشو داشته در گذر زمان تغییر کرده . پادکست خانه سنایی از احسان عبدی پور وقتی اهداف ترم اول دانشگاهش با ترمهای بعد رو مرور میکنه
3-تو یه شهرکوچیک کار میکنم امکاناتش بدک نیست اما خب من اصلا به نیازهای اولیه قانع نیستم . خون توی ادرار ؛ رابدومیولیز ناشی از تمرین با وزنه بود
4-مثال بزنم وقتی خلبان هواپیما بودی اما سنت مثلا به 50 رسید اجازه پرواز نداری باید کار اداری انجام بدی خودش ناکامیه . معادلش واسه من میشه وقتی که قبلا به عنوان پزشک اورژانس اصطلاحا دست شفا بخش داشتم و الان کار اداری انجام میدم (پرداختی منظم تر ، اسایش بیشتر )
5-انسان های ناکام و داستان های ناامید کننده واسه من حکم شلاقی رو داره که میگه هی پسر ! حواست نباشه این میشه عاقبتت پس تلاش کن
داستان گل جام جهانی رو توی روزنامه دیدم حدود 12 سال پیش وقتی تو پیرایشگاه منتظر نوبتم بودم اما همیشه یادم موند( فیلم one day  رو توصیه میکنم)
.
از کامنت مخالف استقبال میکنم

توى مهمونى؛
یادگیرى رو دوست دارم اما در واقعیت اگه تو یه مهمونى باشم که فردى بسیار باهوش یا بسیار باسواد اونجا باشه و به ویژه اینکه من رو مخاطب قرار بده، به شدت احساس ترس و اضطراب میکنم و عملا در حضورش احساس راحتى نمیکنم و هیچ چیزى نمیتونم ازش یاد بگیرم. (به دلیل مقایسه ذهنى دائمى اون فرد با خودم و پى بردن به میزان جهل خودم). 
بگذریم که اساسا مهمونى تا میزان زیادى برام استرس زاست به طور کلى. ولى اگه اون فرد استادم باشه و محیط کلاس و اینا باشه، یا اینکه اون فرد به لحاظ احساسى بهم نزدیک باشه، یا جمع کمى بزرگتر از یه مهمونى باشه، اونوقت دوست دارم ازش یاد بگیرم. اما در نهایت اگه بخوام صادقانه جواب سوال رو بدم، به نظرم دلم میخواد باهوش جمع باشم.

+به بزرگترینشون رسیدم اما متاسفانه شبیه اون چیزى نبود که فکرش رو میکردم. بذار بگم که اینم غم انگیزه خیلى. 

افسردگى و ناکامى، داستانش مثل اون میخواره توى کتاب شازده کوچولوئه. مى میخورم چون غمى دارم و غمم میخوارگیمه. ناکامم چون افسرده ام . افسردگیم هم ناشى از ناکامیمه. براى شکستن این سیکل هم شاید نیاز به بازنگرى در معناى "ناکامى" باشه. نمیدونم...

پاسخ:
پاراگراف اولتون  منظور من رو به وضوح رسوند
اون ترس و اضطراب از کوچیک فرض شدن . ایا تا زمان قوی تر شدن میتونین این حس رو تحمل کنین؟ 
یا ترجیح میدین تمام عمر کدخدای یه روستای کوچیک باشین؟
۲۰ بهمن ۹۹ ، ۲۱:۱۶ فامس(مهسا)

جواب به سوال اول  به نظرم انتخابی نیست تو هر جمعی که باشی بهتره که در حین باهوش بودن ساده ترین باشی یا بالعکس 

چرا کلمه ی باهوش رو ارشدیت  معنی کردید؟! و ساده بودن رو زیر دست  بودن؟!

پنج سال پیش من خلاصه میشد که درس بخونم که پزشک  بشم  که نشد ولی نا امید نشدم  خوشحالم که الان تو نقطه ایی ایستادم که بالقوه منو  می تونه به پیروزی و موفقیت های بیشتر برسونه  که در مسیر پنج ساله پیش رو به بالفعل تبدیل میشه. 

پاسخ:
شما انتخاب میکنین که به چه جمعی وارد بشین
مثلا دوستاتون رو از چه قشری یا محل زندگیتون رو شهر کوچیک یا بزرگ انتخاب کنین
پزشک شدن موفقیت نیست و به خودی خود باعث شادتر زندگی کردن نمیشه
۲۱ بهمن ۹۹ ، ۰۰:۳۱ خواننده خاموش

ترجیح میدم ساده ترین باشم.چون ازونجایی که ادم بی جنبه ای هستم اگه از همه باهوش تر باشم مطمینا مغرورتر و متکبرتر هم خواهم بود.پس ترجیح میدم ساده ترین باشم وشنونده

من به هیچکدوم از ارزوهام نرسیدم.بعضی اوقات میگم کاش همین نیمچه سوادم نداشتم  ولی در عوضش شاد بودم.

نقل قول از یه استاد: ادمای باسواد نسبت به بی سواد افسرده ترن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پاسخ:
هر که را سر بزرگ ، درد بزرگ
شاید اینجوری بگیم که اگه ارزوهای کوچیکتری داشته باشی خوشحال تری 
اما همیشه اینجوری نیست چون رسیدن به  ارزوهای کوچیکتر ساده تره ، و وقتی بهشون رسیدی میبینی حالت فرقی نکرد

چه سوال سختی!

راستش هوش جز معدود چیزاییه که حسادت منو بر می‌انگیزه! یعنی خیلی یادم نمیاد به خاطر پول و زیبایی و ... حسادت کرده باشم به کسی ولی به خاطر هوش و آگاهی چرا!

بنابراین اگه بگم ساده ترین، احتمالا تو جمع حس حسادت و خودکم بینی بکنم. اما اگه بگم باهوش ترین هم به نظرم ممکنه حوصلم سر بره! یه حد وسطی رو ترجیح می‌دم. کلا به نظرم روابط تا وقتی میتونن به طور سالم ادامه پیدا کنن که هر دو طرف رابطه سود ببرن و از هم چیز یاد بگیرن. 

 

دیدن آدمایی که نتونستن توانایی‌هاشون رو بالفعل کنن خیلی غمگینم می‌کنه... ولی خب به قول خودت زندگی همینه دیگه؟ منم به خیلی از هدفام نرسیدم. خیلی جاها گند زدم و کاری که می تونستم انجام بدم رو انجام ندادم. ولی اولین نفری نیستم که تو کره ی زمین این اتفاق براش میفته. 

فکر می کنم یه جایی باید فکر کردن به گذشته رو رها کنی و ببینی از اینی که الآن هستی می‌تونی چی بسازی در ادامه. 

هردوشو باهم دوست دارم.تو یه جمعی باهوشترینی تو یه جمعی از تو باهوشترم هست پس اونجا سعی میکنم ازشون یاد بگیرم. قبلا تمام سعیم این بود که شاخ هر جمعی باشم کمالگرا بودم و تمام تلاشهام برا همین بود. ولی الان نه، برام حتی اهمیت نداره که تو جمعی باشم یا نه ..... تمام توصیفاتت راجع به ادم افسرده رو درک میکنم. الانم یکی دو تا دغدغه دارم که اگرم نشد نشد شاید دلیلش اینه که تلاشی که برا هدفهای قبلیم داشتم نتیجه نداد .درحال حاضر دوست دارم راحت و اروم ریلکس باشم نه اینکه خودمو به اینور اونور بکوبم که به چیزی برسم تازه تهشم معلوم نیست حال دلم خوب باشه یا نه! برنامه و هدفهامو بر بستر روند طبیعی زندگی پیش میبرم.

دوست دارم یاد بگیرم .و با کسایی که‌تو فاز من خوبم من بلدم هستن هم حال نمیکنم و یاد نمیگیرم!

با اینکه خیلی از دو دو تاهام چهار تا نشدن ! اما راضیم

 

 

پاسخ:
اون راضی و خوشحال بودنه که مهمه

ذات انسان طوریه که طالب لذت بینهایته. حالا یا به یه حد از پول یا شغل یا مقام یا هر چیز دیگه ای قانع میشن یا نمیتونن بهش برسن و در هر دو صورت نیاز درونی رفع نمیشه و در هر صورت اون ناکامی هست تفاوتش اینه که بعضیا بیشتر حسش میکنن و بعضیا میتونن مدیریت و فراموشش کنن.

اما اگر هدف اصلی افرینش درست شناخته بشه و فرد بتونه تشخیص بده لذت نهایی چیه و بتونه در مسیرش قرار بگیره حتی اگر کاملا بهش دست پیدا نکنه اون ناکامی رو دیگه حس نمیکنه.

اگر بخوام ساده بگم نهایت ارزوی انسان داشتن «اختیارات خداگونه» و شبیه شدن به اوست.

دکتر مهربان عزیز :) 

چه خوب که دوباره تونستم پیدات کنم 

مدت زیادی بود که وبلاگ قبلیتو میخوندم به صورت خواننده خاموش و همیشه بهم انگیزه میداد یه جورایی همیشه خوشم میومد ازش به ناچار بخاطر کنکور یه مدت سر نزدم ولی وقتی برگشتم یهو دیدم نیست :) 

بعد کلی گشتن امروز دوباره پیدا کردمت:)

اون زمان که میخوندمت دانش آموز بودم 

الان دانشجوی پزشکی :) 

مرسی که هستی هنوز و هنوز هم مینویسی هم برای خودت هم برای هممون:)

پاسخ:
تبریک میگم
موفق باشی 

نمیخوام دانای کل باشم میخوام در راه رسیدن بهش باشم این جذاب تره...

خیلی یهویی این صحنه اومد جلوی چشام: وقتی که مراد و پیر داره با بهترین شاگردش وداع میکنه و میگه کار من دیگه توی این دنیا تمومه و رسالتم رو انجام دادم!

اگه رسیدن پایان باشه     نیخوامش!

پاسخ:
در ایین بودایی که هدف کمال و رسیدن به اخلاق و منش برتر و همون بودا شدن هست میگن اگر در راه بودا رو دیدین او رو بکشید 
چرا؟
مسیر مهمه نه مقصد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">