هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
گفتم ازدواج کرد ؟
خوشبخت باشه
اما خب اگر گفته می شد عشق و دوست داشتنی که نسبت بهش داشتید شاید خیلی از اتفاقات برعکس می شد.
اره خب،همیشه از کارها و رفتارتون رضایت دارین، تنها کسی هستین دیدم از خودخواهیش راضیه.
کمی ناراحت شدم. هرچند ده سال دیگه هم ازدواج نمیکرد، برای تو فرقی نمیکرد.
یه سوال؛چیزی واستون تغییر کرد؟
یه تئوری داشتید؛میگفتید که نزدیکش نشین تا بُت بمونه واستون؛با ازدواج فرق میکنه؟
یا قبلا میگفتید این غم رو دوست دارید؛غمه که هنوز هست؛شاید حتی بیشترم هست
به نظرم تنها چیزی که ممکنه تغییر کرده باشه امیده؛اگر امید ته ذهنی یواشکیای بوده باشه؛با ازدواج از بین میره؛ولی کی به کیه؛به نظرم میشه امید هم بمونه؛دنیای ذهن که حد و مرز نداره
داره؟
.
سلام راستی
متعجب شدم )که نباید میشدم(
امیدوارم هرجا هست خوشبخت باشه
هنوز هم به نظرم کار درستی کردم
شاید باید می گفتم ناراحت شدم یا هرچیز دیگه ای اما خب فردی که شهامت داشت توی ابراز عشق و علاقه تونست آدمی رو به دست بیاره که شما دوستش داشتید همین. و خوشبختی رو که براشون آرزو کردم به همین دلیل بود که عشقشون بیان شده بود.
پس رفت ...تبریک بگم یا چی؟!
حداقل تکلیفت مشخص شد با خودت
خوب شد که ازدواج کرد ..
یه چیزی بگم
یادته سال ۹۶ اومده بودی اصفهان تابستون بود ...اون موقع من همون موقع رفته بودم شمال )من اصفهانی ام)
بعد گفتی این آهنگ رضا صادقی (هنه ی اون روزهایی که بی تو گذشت )رو به یاد اون گوش میدی ...من از اون سال تا الان حتی همین امشب این آهنگ رو به یادت گوش میکردم و حس خوبی میگرفتم ...مهربان و اون عشق از دور قشنگش ... چرا برای من قشنگه؟ این طور دوست داشتن خودآزاری نیست؟!!!پس چیه؟
مگه نمیگن "عشق است و همین لذت اظهار و دگر هیچ"؟!!
عشق در تضاده با عقل؟!
یه جا نوشته بودی اگه عروسیش دعوت میشدی چقدر قضیه سورئال میشد.
من همین یه ماه پیش عروسی کسی دعوت بودم که توی خیالاتم دوستش داشتم. اما هیچوقت بهش نزدیک نشدم و یه دوست معمولی خواستم بمونیم. اون لحظه ای که اون وسط داشت با خانمش میرقصید دیدم چقدر شبیه سکانس فیلم شده بود. اون لحظه میتونست برعکس باشه و من اون وسط میرقصیدم... .
قضیه به همین سورئالی
💔