یک دانشجوی پزشکی

A doctor is a student till he dies

یک دانشجوی پزشکی

A doctor is a student till he dies

دوشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۹، ۰۴:۵۷ ب.ظ

گل همه رنگش (( بده ))

قدیم ندیما که شیفت بیمارستان و اورژانس میدادم شبها گوشیم رو سایلنت نمیکردم(حتی وقتی کشیک نبودم) اما الان که دیگه درمانگاه نشین شدم شبا با خیال اسوده میخوابم .منتها به واسطه ی اینکه صبح خیلی زود بیدار میشم شبا مثل مرغ زود خوابم میبره

اونشب قبل از اینکه گوشیم روسایلنت کنم خوابم برده بود . دوازده دیدم یه دوست نسبتا قدیمی داره زنگ میزنه (اخرین تماسش حدود شیش ماه پیش بود همین ساعتها در مورد تداخل الکل و فلوکستین)

خوبی؟ با بچه ها جمع بودیم خونه ی من ؛ یه ذره گل کشیدیم یکی از بچه ها فاز بد گرفته ، رفته بالا پایینم نمیاد .گیر داده منو ببرین دکتر دارم میمیرم . میشه بیای ؟

چشه حالا؟ یه سری چیزا گفت تهش هم گفت خودمم یه کم بالام نمیتونم مدیریت کنم

گفتم لوکیشن بفرست با اسنپ میام

هنوز دستگیرم نشده بود که اوضاع از چه قراره

مامانم بیدار بود ، گفتم بچه ها کار دست خودشون دادن و اور دوز کردن برم ببینم چه خبره . گفت چجور ادمایی هستن؟ گفتم یکیشونو میدونم سابقه کیفری و حبس داره . گفت مواظب باش

کیفم ، دستگاه فشار و چندقلم دارو برداشتم

خونه ی فوق العاده نامرتب ، تاریک و کثیفی بود .پاکتهای سیگار دورتا دور اتاق ریخته بود

حدود 40 ساله ؛ مادر دو فرزند ، بدون بیماری زمینه ای یا مصرف داروی اعصاب و روان . گفتم فقط گل؟ گفت اره با سیگار اما زیاد کشیدیم. بار اولشه ؟ نه

گفتم دور و برش رو خلوت کنین . یکیشون رفت تو اشپزخونه مشغول اشپزی شد بقیه شون همونجا نشستن مثل جغد به من زل زدن

چندتا معاینه کوچیک که دیدم خبر خاصی نیست

نشستم جلوش پرسیدم خوبی؟

گفت من مرده بودم . روحم رو دیدم از بدنم جدا شد . از بالا بقیه رو میدیدم . اما دوباره برگشتم . تقصیر ایناس

گفتم :خب  الان که زنده ای . دیگه چیکارا کردی؟ میدونی الان کجایی؟

تو دکتری ؟ میخواستم بهش تیکه بندازم اما دیدم توان درک و تحلیلش رو نداره .گفتم اره

من دارم میمیرم ؟

نه هنوز

دیوونه چی؟

نه اونم نمیشی

از کجا میدونی ؟

چون من دکترم

سوالاتش رو بهت زده و مثل عقب مونده ها میپرسید

این وسطا حضار هم نظریه پرتاب میکرد

مطمینی من نمردم؟.

دستشو گرفتم دست منو حس میکنی ؟

آره

پس نمردی .

اما شاید دیوونه شدم .

دست منو فشار بده

خب دیدی تونستی دستمو فشار بدی یعنی دستور رو اجرا میکنی و دیوونه نشدی

بچه هام مادر دیوونه نمیخان . اگه دیگه دوسم نداشته باشن چی؟

اما تو که دیونه نمیشی .

گفت آره بعد سرش رو انداخت پایین و چند دقیقه ای به سکوت گذشت

صاحب مجلس که بالاسر من وایساده بود گفت آخی داره با ترس هاش مواجه میشه .اول ترس از مرگ بعد دیوونگی حالا هم دوست داشته نشدن . بعد رفت بیمار ! رو بغل کرد

نهههه نهههه نهههههه  بیمار یهو آب روغن قاطی کرد فریاد زنان گفت من دارم دیوونه میشم چرا منو نمیبرین دکتر ؟

صابخونه گفت خب مثل اینکه تر زدم .

بهش گفتم میری بیرون یا با چک و لگد بیرونت کنم ؟

صابخونه :منم میخوام یاد بگیرم خب . گفتم برو حالا وقتش نیس

هر پنج دقیقه سوالا رو میپرسید

خلاصه که تا سه و نیم طول کشید اوردمش پایین .

بیمار رو سپردم دست رفیقاش که برگردم خونه ؛ طی بیست دقیقه اونقدر دستش انداختن و سر به سرش گذاشتن میخواستن جرات حقیقت بازی کنن که دوباره قاطی کرد

هیچی دیگه موندم و سیکل سوالات هر چند دقیقه تکرار شد تا 6 صبح که خوابش برد

.

پ ن یک : میشد بهش دارو بدم اما اگه الکل یا مخدر باهاش مصرف کرده بود اوضاع خیلی خراب میشد و اونجا هم امکانات بیمارستانی یا درمانگاهی موجود نبود

پ ن دو :  یک درصد ازافرادی که حتی یه بار گل مصرف میکنن دچار جنون برگشت ناپذیر میشن عارضه ش هم مستقل از میزان مصرفه

پ ن سه : همتون با هم گل نزنین یکی مصرف نکنه که اگه کسی حالش بد شد ببرتش  بیمارستان

پ ن چهار : کلا گل نزنین یه چیزایی هست که لذتش میره اما مسئولیتش میمونه

 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۹/۱۰/۲۲
مهربان

نظرات (۸)

۲۲ دی ۹۹ ، ۱۷:۲۳ معلوم الحال

دوره دانشجویی یکی از بچه ها میگفت برای اینکه بعدا بتونم خوب بچمو نصیحت کنم از هر قلم مخدر یه مثقال زدم و با همه کشیدم که بعدا پدر خوبی باشم. به من میگفت: تو که نکشیدی چجوری میخوای بچتو نصیحت کنی؟ 

هنوز نمیدونم با توجه به محدودیت عمر تجربه یه سری چیزها درسته یا نه :(

پاسخ:
به نصیحت نیست واقعا . شرایط خیلی تاثیرش بیشتره
تجربه ی همه چیز درست نیست عواقبش ممکنه موندگار باشه و جبران ناپذیر . در کل در نظر داشته باش من موجود محافظه کاری ام پس خیلی به درد در لحظه زندگی کردن نمیخورم

من نسبتا ادم در لحظه زندگی کنی هستم،میسنجم،اگه آسیب هایی که میزنه واقعا نتونم در آینده جبران کنم،انجامش نمیدم،وگرنه کم پیش میاد خودمو از چیزی محروم کنم...

مثلا در مورد کرونا کوچیک ترین ریسکی نکردم،جز یه بار اونم خیلی کوچیک که البته بازم حواسم بود،بقیه زمان ها واقعا پرهیز کردم...پشیمونم نیستم،چون شوخی بردار نیست...

شماهم با وجود محافظه کار بودنی که ازش حرف میزنید،یادمه رفتید سفر و اعتراف کردید  رعایت نکردید انچنان...یه درصد بود دکتر،ممکن بود بگیرید و حالا خدایی نکرده نتونید تحمل کنید و نباشید دیگه.

ریسک واسه هرکسی یه معنایی میده...بحث لذتش نیست شاید،بحث چیزیه که ممکنه در مقابل از دست داد...شاید یکی یه جایی یه زمانی،به نتیجه برسه اقا،جنون شرف داره به زندگی الانم...اصلا جنون براش ریسک حساب نمیشه...گل رو با وجود اون یه درصد میکشه.

پاسخ:
در مورد سفر حق با شماست ،ریسک کردم ولی از سفرم لذت بردم . دود و الکل و مخدر واسم جذابیتی نداره.ترجیح میدم همیشه حواسم جمع باشه

دکترررر واس چی نفرستادیش بیمارستان؟ میترسید گیر بدن بهش؟ 

پاسخ:
باباش آدم سرشناسیه. خودم مثه شیر جمعش  کردم
۲۲ دی ۹۹ ، ۲۳:۱۷ ربولی حسن کور

سلام

میدونم که شما کار درستو کردین اما خدایی چه حوصله ای دارین!

اما این هم تجربه ای شد که حتما گوشی رو شبها سایلنت کنین!

 

پاسخ:
سلام
مریض سفارشی بود دیگه .واقعا حوصله به خرج دادم
اره ایشالا دیگه همیشه شبا سایلنت

من تازه میخواستم برا یبار امتحانش کنم :(

پاسخ:
اصلا توصیه نمیکنم

واقعا اگه دیوونه می شد تکلیف بچه هاش چی می شد؟کاش دیگه مصرف نکنه

پاسخ:
انسان موجودیست صاحب قوه ی اختیار

من همیشه موقع خواب گوشیمو خاموش می کنم حتی خواب نیم روزی هیچی مهم تر از خوابم نیست همه اطرافیان و خانواده هم می دونن تازه روزهای تعطیل شب قبل از خواب هم تلفن خونه رو

پاسخ:
منم اشتباه کردم دیگه
تجربه شد

کارتون خیلی باارزش بود.خیلی زحمت کشیدیدووقت گذاشتید.مطمئنم یه روز توزندگی روزگاربراتون جبران میکنه

پاسخ:
ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">