یک دانشجوی پزشکی

A doctor is a student till he dies

یک دانشجوی پزشکی

A doctor is a student till he dies

۳ مطلب در آذر ۱۴۰۱ ثبت شده است

پنجشنبه, ۲۴ آذر ۱۴۰۱، ۰۲:۳۴ ق.ظ

واسه تولدم

ساعت ۰۰ :۰۰ بود گفت یه آرزو کن

چیزی از دلم گذشت که آرزوی دیرینه م بود

اما گفتم تو چی دوست داری ؟ همون

گفت شیرینی خامه ای!

 

.

عنوان : سارن

 

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۰۱ ، ۰۲:۳۴
مهربان
چهارشنبه, ۱۶ آذر ۱۴۰۱، ۰۱:۰۵ ق.ظ

لاف در غریبی یا چی

پرده ی اول 

با همکارم وسط خیابون راه می‌رفتیم گفتم می‌دونی در مورد این شهر چیو دوست دارم ؟ اینکه هیچکس نمیشناستت و میتونم فارغ از چیزی که سرکار هستم فان باشم و دلقک بازی در بیارم 

پرده دوم دوساعت بعد چند خیابون اونور تر

من رو به دستفروش کنار خیابون : سلطان این قابلمه چند ؟

دستفروش : ۱۵۰ 

یهو یه عابر که اونم داشت مایملک به حراج گذاشته شده ی فروشنده رو نگاه میکرد بهم گفت میشه یه سوال بپرسم ؟

من پس از قورت دادن آب دهان : بفرمایین در خدمتم

رهگذر : اسم شما مهربان ه ؟ 

من : یا خدا ! بله چطور ؟

رهگذر : شما دوست کلبعلی هستین ؟ 

من : کلبعلی ؟کدوم کلبعلی ؟ ( با استایل قیصر بخونین )

رهگذر با نیش باز : همونی که تو فلان شهر با هم خدمت میکردین ، از رو عکساتون شناختمتون

من : یا ابلفضل ! کلیه خاطرات ، روایات و نقل قول هایی که از طرف من گفته شده نظر شخصی خود کلبعلیه و من قویا رد میکنم 

رهگذر با خنده : به جز خوبی چیزی نگفته

من : خدا رو شکر اما همونم تکذیب میکنم ، شما دوستش هستین ؟

اینجا قیافه ی رهگذر تو هم رفت و من مثل هاپو بابت پرسیدن سوالم پشیمون شدم ، گفت همون زمان ها حدود چهار سال با هم بودیم 

 به خاطر این سوال آخریه اطاله ی کلام رو جایز نشمردم و یادم نیست چجوری خداحافظی کردم و جیم شدم اما هنوز کرک و پشمم بابت این واقعه ریخته 

تا من باشم در مورد ناشناس بودن رو‌ منبر نرم

 

 

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۰۱ ، ۰۱:۰۵
مهربان
يكشنبه, ۶ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۲۸ ب.ظ

اگه هنوز تو خلوتت یادی ازم نمیکنی

 

این وضعیت اخیر کشور هم اوضاعیه

یه مدت مد شده بود کنار خیابون هم دیگه رو بغل میکردن

دروغ چرا ... به این فکر کردم که کاش میشد با ماسک و عینک آفتابی بیام نزدیک محل کارت و یه مقوا بذارم جلوم و بنویسم اگه از اوضاع فعلی ناراحتی منو بغل کن به امید اینکه شاید فرجی شد و هیییی

یه سری استوری میذاشتن من زنم به دیدن موهای من عادت کن . بدون حجاب!

محبوب من از استوریت اسکرین شات گرفتم چون واقعا زیبا بودی اگه روم میشد پرینت می‌گرفتم و میزدم به دیوار اتاقم

نمیدونم حالت چطوره ولی اگه از حال من بپرسی باید بگم اینی که الان هستم با خوب خیلی فاصله داره

درسته که تو حتی اسم منم یادت نمیاد اما کاش بدونی بر دو جهان نمیدهم یک سر تار موی تو

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۰۱ ، ۲۳:۲۸
مهربان