یک دانشجوی پزشکی

A doctor is a student till he dies

یک دانشجوی پزشکی

A doctor is a student till he dies

جمعه, ۱۰ دی ۱۴۰۰، ۰۹:۲۰ ب.ظ

من یک ترسو هستم


یه مهمونی دعوت شدم
گودبای پارتی خواهر یکی از دوستام بود که ویزاش واسه سوییس درست شده بود 

برام خیلی واضح بود که چرا من دعوت شدم، بصورت ضمنی گفت که بیشترشون کاپل هستن و دلش نمی‌خواست تنها باشه ، خب مهم نیس
کنجکاو بودم ببینم چه خبره
وصله ی ناجور جمع بودم
دعوت کننده نذاشت بهم بد بگذره . نه تنها بمونم و نه دوستاش بهم کرم بریزن اما خب تصور کنین که سرکار رفته بودم ، باشگاه هم بعدش و ساعت ۹ شب به جمع حدود پونزده نفره شون اضافه شدم
ساعت دوازده اینا بود که شام خوردیم و رسماً مغزم رفت رو استندبای 
از ماوقع چیزی جز اشباح درهم نمی‌دیدم
بهش گفتم فلانی من دیگه برم؟ گفت بشین اینا تا صبح هستن
دیگه به زور و اصرار ساعت دو بود که زدم بیرون 
.

یادم نمیاد از کی دیگه خوشحال نبودم

من آدم این جمع ها نیستم اگه بازم دعوتم کنن میرم 
یکی از انگیزه هام این بود که ببینم میتونم دوباره خوشحال باشم یا نه
تفریحات افراطی وقتی خوبن که از بعدش نترسی

 

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۰۰ ، ۲۱:۲۰
مهربان
دوشنبه, ۶ دی ۱۴۰۰، ۱۰:۰۵ ب.ظ

خودت نمیدونی همه بود و نبودمی

منفعت من در اینه تو باشی ولو فقط در ذهن من

ایا تو از اینکه ((همه بود و نبودمی )) سود میبری؟ بعید می‌دونم 

تو ممکنه با هر کسی خوش باشی و من از این خوش بودن تو راضی ام 

خوشحالم که قوی هستی 

از اینکه گلیم خودتو از آب می‌کشی 

از اینکه به من نیازی نداری 

از اینکه بود و نبود من مهم نیست

 

 

 

 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۰۰ ، ۲۲:۰۵
مهربان
چهارشنبه, ۲۴ آذر ۱۴۰۰، ۱۲:۴۷ ق.ظ

آنکه در پایان کاری ننگرد عاقبت روزی پشیمانی خورد

خیابون خلوت بود ، صدای یه بوق کشدار اومد و یکی بدون اینکه سر بالا بیاره و رو برگردونه گفت : چاکرم ارادت

ابراز احساسات ندیده و نشناخته

اینکه نبینی ولی حس کنی درسته و واکنش نشون بدی 

فیل شناسی در تاریکی مولوی میشه یه همچین چیزی 

اینکه بر حسب شواهد بخوای تصمیم بگیری گزاره ی الف معادل گزاره ب می‌باشد

در حالی که اون ب نیست یه پ بوده که رنگش کردن به عنوان ب 

حالا اگه چندتا گواهی بین‌المللی ب بودن از دانشگاه نیوکمپ هم واسش ارائه کنن اصل مطلب یه چیز دیگه س

این همه صغری و کبری چیدم تا اینو بگم

یه کمپین تشکیل شده بود واسه عدم صدور گواهی ب کار ت ...امضا جمع میکردن

دو سه سال پیش بود که یه پیج تو اینستاگرام گل کرد به اسم ارگانیک مایندد

میلیونی خواننده و فالوور داشت یه بار به این مطلب اشاره کرد و گفت با خودتون صادق باشین یا توی یه راهی قدم نذارین یا دنبال راه فرعی و جا نماز آب کشیدن نیوفتین

من جای اونی نیستم که وسط برزخ گیرکرده اما می‌دونم اونی که هم از آخور میخوره هم از توبره ازش به اسم خوبی یاد نمیشه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۰۰ ، ۰۰:۴۷
مهربان
يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۵۰ ب.ظ

بیار باده که بنیاد عمر بر باد است

اینده ای دارم پر از اما و اگر . پر از اتفاق های خوب و بدی که هنوز نیوفتادن

روش من برای نظم دادن به ذهن مشوشم ، نوشتنه

الگوریتم های پیچ در پیچ و درهمی میکشم و در پایان وقتی به بن بست بخوره یه راه حل های ناجوری هم واسشون دارم

زندگیم رو هواست ، اگه خوب پیش بره خیلی خوب میشه اگه به گیر و گور بخوره ...

به هر حال هنوز زنده ام و هنوز امید دارم

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۰۰ ، ۲۲:۵۰
مهربان
چهارشنبه, ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ۰۹:۳۶ ب.ظ

کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت

 

اما امید چیز خطرناکیه

وقتی اسب رو شلاق میزنی تند تر راه میره ، ایا این شلاق به اسب کمک میکنه یا اخرین ذره های رمق رو از جونش بیرون میکشه؟

من با امیدوار بودن و روحیه دادن به خودم همین کار رو میکنم 

برای شغل سوم دارم دست و پا میزنم

جسمم دیگه نمیکشه

نگرانم 

یه سری رفیقا هستن که فقط تو سختیا و مشکلات یادت میوفتن

این وبلاگ حکم اون رفیقی رو داره که تو مشکلات میام سراغش

.

عنوان مطلب هوای زمزمه هایت از همایون شجریان که امشب چند بار گوش دادم و هر بار گمگین تر شدم

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۰۰ ، ۲۱:۳۶
مهربان
شنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۱۷ ب.ظ

مسکرات

الکل و هر چیزی که هشیاری رو مختل کنه 

من اونقدرا مذهبی نیستم

در جوانی به خاطر مذهب و الان به خاطر درکم از مضرات مصرفش سمت این ممنوع جات نمیرم

الکل مهار رو از رفتار ارادی برمیداره

یه چیزایی رو هویدا می‌کنه

چیزایی که مخفی کردی

حالا سوال من اینه تو اون شخصیتی هستی که نشون میدی یا هیولایی که در درونت سرکوب میکنی

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۰۰ ، ۲۱:۱۷
مهربان
دوشنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۲۴ ب.ظ

چرا گمگینی؟

مسائل ساده میتونن من رو غمگین کنن
پیرمرد 83 ساله بچه دار شد
همسرش یه خانوم ۳۰ ساله س که مشکل حرکتی داره
اینو روزنامه نوشته که به قدرت مردانگی و فرزند آوری پیرمرده استناد کنه؟
جدای از شوخی های مستهجنی که در مورد این مسئله میشه
من به اون خانوم فکر میکنم 
اینکه مگه تقصیر خودش بوده که مشکل حرکتی داره اصلا مشکل داره آیا واقعا انتخابش این بوده که با یه پیرمرد ازدواج کنه؟ حتی ازش بچه دار هم بشه
اصلا واقعا می‌خواسته ازدواج کنه؟
اون بچه چی
وقتی مدرسه بره باباش زنده س؟
اگه شوخی هایی که در موردش میکنن به گوشش برسه ، خورد نمیشه؟
خرج زندگیشون رو کی میده؟
هردو کلی بیماری دارن ، بدون شغل و مستمری
یه پاراگراف ساده گوشه ی روزنامه که خیلی ها رو به وجد میاره باعث میشه من مدت طولانی غمگین بشم به همین سادگی

۱۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۰۰ ، ۲۲:۲۴
مهربان
يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۵۴ ب.ظ

دکتر خوب

 

اگه اشنا یا دوست نزدیکم بابت یه بیماری ازم مشاوره بگیره همونطور باهاش حرف میزنم که با یه بیمار عادی حرف میزنم؟

مسلما نه

در مورد دوست و آشنا من به حداقل مداخلات بالینی معتقدم ترجیحم بر درمان های غیر داروییه یاکمترین و ساده ترین دارو ها

اما وقتی بیمار غریبه س و باید اعتمادش رو جلب کنم واسش فیلم بازی کنم و تحت تاثیر قرارش بدم قضیه فرق میکنه

برای مثال مادربزرگم میگه زانوم درد میکنه بعد معاینه و سوال در مورد علایم هشدار واسه درمان ، انقباض استاتیک و دینامیک بهش یاد میدم توصیه به  فیزیوتراپی میکنم . دوستم همین شکایت رو پیشم بیاره ؛ میگم ولش کن خودش خوب میشه . اما وقتی پشت میز یه کلینیک خصوصی بشینم یه نسخه ی پونصدهزارتومنی باید واسه بیمار بنویسم کلی مکمل غضروف ساز بی اثر و ویتامین کم اثر ... طرف فکر کنه حق ویزیتی که داده الکی نبوده دکتره یه چیزی حالیشه

اصلا این ماجرا شوخی نیست

از جو پزشک ستیزی که تو کشور هست بدم میاد

یکی دیگه خورده و برده و اذیت کرده همون رو میپرستن.... دادش رو سر ما میزنن

نتیجه ش چی شد

کاری که دوست داشتم و توش نسبتا خوب بودم رها کردم

من یه زمانی پزشک اورژانس بودم . شغل بود و منبع درامدم حساب میشد . سخت بود اما عشق بود مفید بود

رهاش کردم 

درامدش دیر شد ازش کم کردن تا پشت میز نشین ها و ستادی ها راضی تر بشن .اونایی که به اسم دور کاری و حق کرونا تو خونه نشستن و درامدشون بیشتر هم شد

خب زندگی هیچوقت عادلانه نبوده

برخوردهای بی رحمانه دیدم ناسپاسی دیدم.

عطا و لقا و هر کوفت و زهرماری بود رها کردم .

الان هم کار میکنم ساعات کاریم بیشتره

درامدم هم بیشتره

کار اسونتر ؛ مراجعینی که میدونن باید مواظب رفتارشون باشن 

امنیت برقرار ؛ احترام زیاد

دیگه شبا لازم نیست بیدار بمونم یا با یه چشم باز بخوابم

اما این چیزی نبود که من بخاطرش خودم رو اماده کرده بودم

مهربانی که تو دوره استاجری و اینترنی دنبال کسب مهارت و دست به عمل بودن بود دیگه همه چی رو غلاف کرده

من دیگه پزشک اورژانس نیستم

مهربان دیگه روپوش نمیپوشه . اداری و رسمی و ادکلن زده .

کمتر پیش میاد کار درمانی انجام بدم اما راضی ام 

۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۰۰ ، ۲۱:۵۴
مهربان
سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۲۹ ق.ظ

would you dance if i asked you to dance

باید مدیریت استرس رو در خودم تقویت کنم 

انتقاد پذیریم رو بهتر کردم

سعی میکنم خودم رو صبور نشون بدم حتی اگه آمپر چسبوندم و عصبانی ام

پوست کلفت بودن صفت خیلی خوبیه . اینکه آپاتیک باشی و به چیزی واکنش ندی مخصوصا به (( نه )) شنیدن

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۰۰ ، ۰۹:۲۹
مهربان
پنجشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۹:۱۳ ق.ظ

سیزده سال گذشت

یادت گرامی باد

موافقین ۰ مخالفین ۲ ۳۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۹:۱۳
مهربان