یک دانشجوی پزشکی

A doctor is a student till he dies

یک دانشجوی پزشکی

A doctor is a student till he dies

دوشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۴۸ ب.ظ

دنیای قشنگ نو

من نه افسرده م نه بدبین 

واقعیت هایی بصورت واضح میبینم که گاهی تو چشمات رو به روی اونها می‌بندی فانتزی هایی تصور میکنی که هیچوقت راهی به این دنیا نداشتن . 

توی ذهنت با آدمایی بحث میکنی ، کتکشون میزنی یا حتی باهاشون سانفرانسیسکو میری که بیش از پنج ثانیه مکالمه نداشتین یا بخاطر یه بوق ممتد از دستشون عصبانی شدی و فقط عصبانی شدی نتونستی واکنش عملی انجام بدی 

واسه برادرت تولد پرفکت و رویایی گرفتی . پنجاه و یک عکس از شرح ماوقع توی اینستاگرام گذاشتی در حالی که شبش رو با چشم گریون خوابیدی 

فکر میکنی چندتا دوست واقعی داری؟ اونی که میگفتی بهترین دوستته ، همسایه ش بخاطر بوی تعفن جسد دار زده شو توی حموم پیدا کرد بعد از چند روز ... نه تو تنهایی 

اونقدری که می‌نویسی خوب ، خواستنی یا صادق نیستی اونقدری که تصور میکنی زیبا نیستی اپلیکشن های خوبی داری و حتی بیش از اونچه که باید واسه ویرایش عکسهات زمان صرف میکنی 

کدوم نیمه ی لیوان رو میخوای ؟ واقعیت های دردناک یا دروغ های زیبا؟

.

.

.

.

© عنوان مطلبم کتابی از آلدوس هاکسلی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۹ ، ۲۲:۴۸
مهربان
يكشنبه, ۷ دی ۱۳۹۹، ۰۱:۵۷ ب.ظ

I told you , I was sad

+علی می‌گفت درمان افسردگی نه ssri نه SNRI نه tca

- درمانش دلِ خوشه

+ نظر علی به مرگ نزدیک تر بود مرگ . منم از قضا هم عقیده ش هستم

- تو افسرده ای ، به مشاور احتیاج داری

+ دیونه خودتی اونی که هرشب سه نوع قرص اعصاب میخوره تویی نه من

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۷ دی ۹۹ ، ۱۳:۵۷
مهربان
جمعه, ۵ دی ۱۳۹۹، ۱۲:۱۳ ب.ظ

شاید اگر دائم بودی کنارم

میگه  چه حوصله ای داری که خودتو معلق نگه داشتی

میگم تو هدفت رو میخوای من از مسیر لذت میبرم یا بذار اینجوری بگم تو مقصود رو میخوای من مسیر رو

.

میگم هیچوقت نپرس پس کی میای خواستگاریم

میگه اگه فلان تاریخ اومدی که اومدی اگه نیومدی برو دس خدای مهربون

جوابی نمیدم اما تو ذهن خودم مسئله رو بررسی میکنم و نتیجه رو هم که واضح میبینم

.

میگه چرا نمیخوای بامن تو یه خونه زندگی کنی؟

میگم یه سری محدودیت داره

میگه تا کی اینجوری ادامه داره اگه یه سال دو سال دیگه با هم نباشیم چی؟ 

میگم مهم الانه

بق میکنه میگه نشونه ی بدیه

.

میگه از اینکه ویرجین نیستم نگرانم

میگم مگه انتخاب خودت نبوده ؟

میگه با چند نفر باید اشنا بشم، بهشون دل ببندم و رابطه که به جاهای خوبش رسید شرایطم رو بگم و اونا منو پس بزنن شاید یکیشون منو قبول کنه

نظرم رو واسه خودم نگه میدارم

.

یه ربع لاینقطع حرف میزنه ، نفس نمیکشه 

میگم افتادی رو دور باطل و واضحه که خودت نمیدونی

میگه خب اگه خودم عقل داشتم که از تو نمیپرسیدم

میگم واضحا دنبال اینی با یکی آشنا بشی که هدفش ازدواج باشه و تا اینجاش بد نیست 

مشکل از جایی شروع میشه که خیلی تند میری و نمیتونی هدفت رو پنهان کنی...

.

میگه وقتی دل میبندم نمیخوام دل بکنم

میگم تو رابطه داری ، کار میکنی ، ادای استقلال درمیاری اما مستقل نیستی

تو یکیو میخوای که مسیولیت زندگیت رو قبول کنه واسش قرمه سبزی درست کنی بهت حق طلاق و حق خروج از کشور بهت بده مهریه ت هم 50 درصد اموال شوهرت باشه

اینده ت رو هم میخوای پیش بینی کنم؟ در سال اول ازدواج ده کیلو وزن اضافه میکنی . ساعت کاریت رو خیلی کم میکنی و هدف بعدی که واسه زندگیت تعیین میکنی میشه فرزند

.

میگه من آدم ساختن و تعمیر کردنم نه تعویض کردن . من فرزند پدر مادری ام که خیلی مشکلاتشون بیشتر بوده اما جدا نشدن

میگم از فضل پدر تو را چه حاصل؟ اونا نسل قدیم تر بودن تربیت و تحصیل و شرایطشون فرق داشت. فرق هست بین کسی که میتونه بره ولی میمونه با کسی که مجبوره بمونه. مادر تو طلاق میگرفت کجا رو داشت که بره؟ سرکوفت اطرافیان. نگاه جامعه . حتی معیشتش هم تحت شعاع قرار میگرفت

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۹ ، ۱۲:۱۳
مهربان
دوشنبه, ۱ دی ۱۳۹۹، ۰۸:۱۸ ق.ظ

مهربان هستم یه پایگاه داده

علی از من 3 سال بزرگ تره با سواد پر انرژی خیلی مودب و اجتماعی.

حیف فقط یه روز باهاش شیفت بودم توی یه درمانگاه جدید ، خیلی خلوت و تقریبا دوست نداشتنی

عکس کوچولوش رو بهم نشون داد پنج سالش بود و شرور به نظر میرسیدگفتم چه خوشگله گفت به مامانش رفته

هرچند خود علی هم چهره ی گشاده و خوبی داشت اما بیچاره موهاش کم پشت شده. کارشناسیش رو پرستاری خونده بود الانم ترم آخر ارشد ژنتیک 

زیست میخوند واسه کنکور سراسری ....با هدف دندونپزشکی

گذاشتم  حرف بزنه 

رسید به اونجایی که یک ساله خانومش سر ناسازگاری گذاشته و با چیزایی که تعریف کرد یه پیش داوری هایی کردم اما به صورت نظر شخصی واسه خودم نگهش داشتم

به من ربطی نداره . تجربه ی اون به درد من نمیخوره و تجربه ی من به درد اون

با احترام ازش حرف میزد و ( اون خانوم ) خطابش میکرد . واسه حضانت فرزند قراره دادگاه تصمیم بگیره

400 سکه!

140 تا سکه رو دادگاه به عنوان استطاعت در نظر گرفته واسش به صورت یه نیم سکه هر ماه

طلاق به درخواست همسرش بوده اما علی گفته مهریه رو هم پرداخت میکنم

گفت نمیشه که به زور کسی رو نگه داشت

حرف کثیفیه اما فکر  میکنم کاش یکی هم پیدا میشد تا 23 سال اینده ماهی 6میلیون به حسابم میریخت

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۹ ، ۰۸:۱۸
مهربان
جمعه, ۲۱ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۰۳ ب.ظ

دراما کویین

+ ادرارم نارنجی شده 

- توهم زدی بابا ولش کن

فرداش 

درسته که چشمم خوب نمیبینه ، گوشم هم درست نمیشنوه اما حس بویایی من عالیه . ادرارم واضحا بوی خون میده

پاشد نشست . نگران پرسید درد داشتی؟ با لبخند گفتم نه

-RCC نباشه؟! نوبت بگیرم واسه سونو؟

+گفتم بیخیال بابا این همه تشخیص  حالا من که نه ریسک فاکتور دارم نه سنم بالاست 

-خواهر منشیم هماچوری بدون درد داشت واسش سونو نوشتم وقتی ازم پرسید چیز بدی که نیست ؛ با اطمینان گفتم نه خیالت راحت و سال بعد بخاطر RCC  اکسپایر شد.32 سالش بود

+میخندم میگم چه خوب 

-میگه اگه باشه واقعا نمیخوای درمان کنی؟

+یه موهبت الهی نصیبت بشه تو پسش میزنی؟

-پس  من چی؟

+تو چی؟ خیلی واضحه ؛ ادامه میدی تا نوبتت بشه

- خیلی خودخواهی

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۳ ۲۱ آذر ۹۹ ، ۱۸:۰۳
مهربان
پنجشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۳۵ ب.ظ

گذشته ها گذشته؟

گمونم ارشیوم که توی میهن بلاگ بود باید به دست فراموشی بسپارم

نگرانش نیستم یه بک آپ گرفتم که بصورت متنی داشته باشمش ولی خیلی از کامنت ها حذف میشه

مهم نیست

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۰ آذر ۹۹ ، ۱۵:۳۵
مهربان
جمعه, ۷ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۳۶ ب.ظ

خشت اول

به امید خدایی که هنوز بهش باور دارم

من همون مهربانم که هفت سال توی وبلاگ یک دانشجوی پزشکی نوشتم منتها به خاطر بد روزگار به اینجا کوچ کردم

اومدیم دیگه

۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۹ ، ۲۳:۳۶
مهربان